جنگ بود. جنگ، هم با ما بود و هم با ما جنگ بود ... ما کودک بودیم. جنگ را نمیدانستیم و نمیخواستیم .مرزبان و مرزنشین بودیم. فرقی نمیکرد که جنگ با ما یا با ما جنگ. درگیر شده بودیم. مرز اینگونه است .توپ از هر طرف بیندازند روی خط میایستد ....
مرز درد دارد، وسوسهانگیز است، دردسر دارد ... جنگ بود. جنگ با همسایه، انگار جنگ خانهات است .جنگ از جانب همسایه جنگ با خودت است ... جنگ بود. ما، هم در جنگ بودیم و هم میزبان اهالی در به در سرزمین طرف جنگ
به او میگویند «دشمن» ... ما میزبان و پناه مردم کشور دشمن بودیم...
پدر جبهه نرفته بود. دستانش تهی بود. عیالوار بود. با خاک دمساز و درگیر بود. از دل خاک سنگ میکاویید ... سنگ سخت را «نان» میکرد .
جبههی او آنجا بود ...
نان در مرز یعنی خون، یعنی رنج ...
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل